مسافر پرواز دمشق و چند روایت دیگر
نویسنده:
احسان اقبال سعیدی
امتیاز دهید
از داستان مسافر پرواز دمشق:
مسافر مسیر تا رسیدن به طیارک را آرام می پیمود. آخرین نگاهها به روشنایی کم رمق دمشق یا آنگونه که اغیار می خوانندش داماسکوس انداخت. صدای بی پروای عود شب زنده داران هرچند نحیف و هر چقدر ضعیف تا آشیانه پرندگان آهنین هم خود را رسانیده بود. مسافر هیچ ابا نداشت از نوا اما پروای شخصی از حرمت عمله طرب همیشه سربزیری اش را افزون تر می کرد. توی گوشش صدایی مکرر می شنید از سالیانی که تا همین پای پلکان هواپیما برایش استمرار داشته است، ممد نبودی ببینی،... آه و واویلا...کو رفیقانم؟
روشنایی دمشق به خاطرش آورد که جاده همین فرودگاه تا چند سال قبل آوردگاه اشقیا بوده و حتی یک قرار یا فرار را هم برای اهالی دشوار می نمود اما امروز چه سکوتی و چه قراری برقرار است...
بیشتر
مسافر مسیر تا رسیدن به طیارک را آرام می پیمود. آخرین نگاهها به روشنایی کم رمق دمشق یا آنگونه که اغیار می خوانندش داماسکوس انداخت. صدای بی پروای عود شب زنده داران هرچند نحیف و هر چقدر ضعیف تا آشیانه پرندگان آهنین هم خود را رسانیده بود. مسافر هیچ ابا نداشت از نوا اما پروای شخصی از حرمت عمله طرب همیشه سربزیری اش را افزون تر می کرد. توی گوشش صدایی مکرر می شنید از سالیانی که تا همین پای پلکان هواپیما برایش استمرار داشته است، ممد نبودی ببینی،... آه و واویلا...کو رفیقانم؟
روشنایی دمشق به خاطرش آورد که جاده همین فرودگاه تا چند سال قبل آوردگاه اشقیا بوده و حتی یک قرار یا فرار را هم برای اهالی دشوار می نمود اما امروز چه سکوتی و چه قراری برقرار است...
آپلود شده توسط:
ehsaneghbalsaeid1365
1401/10/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مسافر پرواز دمشق و چند روایت دیگر
یکی از آثار اخیر این نویسنده که از سوی نشر تندیس روانه بازار کتاب شده است، داستان «مسافر پرواز دمشق و چند روایت دیگر» است. مهمترین ویژگی این اثر نثر شیوا و جاندار ادبی است که از دل برمیآید و بر دل مخاطب مینشیند. ترکیبات و اصطلاحات تازه که بیانگر ذوق شاعرانه نویسنده است، احاطه او بر میراث ادبی ایران از شعر گرفته تا داستان موجب شده نثری جاندار، آهنگین و لحنی صمیمی پیش روی مخاطب قرار گیرد. نوازش شبه گوشمالی، چوب چوگان بخت و ... از اصطلاحاتی است که از ذوق نویسنده حکایت دارد. هرچند گاه ورود اصطلاحات غیرمتعارف موجب خدشه در یکدستی این نثر شاعرانه شده است. در برخی از داستانها افراط در خلق تعابیر خیالانگیز موجب شده نثر زیبا و ادبی نویسنده از شکوه خود فاصله بگیرد، کاربرد ترکیباتی چون «آفتاب چنگیز منش مدیترانه» و «چهار تا شوید روی سرش» شاید برای توصیف سرنوشت رو به افول و زوال شخصیتهای تاریخی بهکاررفته باشد، اما جدا از مخدوش کردن نثر شیوا، تداعیکننده ورود نویسنده متن داستان و مداخله در روایتها شده است.
هر چه باشد قوت و برجستگی داستانهای مسافر پرواز دمشق و چند روایت دیگر واکاوی روانشناسانه تاریخ معاصر مام وطن است. جابجای داستانها به یک عارضه مزمن و بیمارگونه در تاریخ سیاسی ایران انگشت نهاده. همه ناکامیها و نامرادیهای مردمان این سرزمین برخاسته از فقدان گفتوگو در محافل سیاسی است. اقبال سعیدی داستانهای کوتاه این مجموعه را با الهام از وقایع و رخدادهای تاریخی نوشته است. نویسنده در اغلب داستانها شخصیتهای سیاسی مقطعی از تاریخ را از تاریکخانه تاریخ به عرصه داستان احضار میکند و به مدد تخیل و نثری شیوا آنها را کنار هم نشانده تا گفتوگو کنند و خدمات یا خیانت آنها را شرح میدهد. در این گفتوگوها تاریخ و معنای زندگی و آنچه بر مردم این جغرافیا رفته است، مرور میشود. در آثار اقبال سعیدی که دانشآموخته رشته ایرانشناسی است، شخصیتهای مشهور معاصر چون شهید سلیمانی، دکتر مصدق، احمد قوام، شعبان بیمخ، وثوقالدوله، سید ضیا، صادق طباطبایی و ... حضور پررنگی دارند.
داستان از توصیف آخرین ساعات زندگانی سردار شهید سلیمانی در داستان مسافر پرواز دمشق و عیادت دکتر مصدق از احمد قوام روی تخت بیمارستان در داستان پسرخاله شما که ملتفت نیستی آغاز میشود و در ادامه به سرگذشت تاجی احمدی، ایران تیمورتاش و علی امینی و غیره ادامه مییابد. اغلب این داستانها روایت گفتوگو و همنشینی اضداد است. از منوچهر ساچمه چی و شعبان جعفری گرفته تا گفتوگوی وثوقالدوله با سید ضیا طباطبایی. این گفتوگوها و مرور حوادث سیاسی و تاریخی ایران داستان را پیش میبرد. شخصیتهای تاریخی که به نیروی تخیل نویسنده در یک عصر پاریس یا در سواحل مدیترانه و ... گردهم میآیند تا گذشته را به یاد بیاورند و روایت کنند. سرگذشت بخشی از این شخصیتها مثل بالکن آپارتمان شماره ۱۳ تاجی احمدی در پاریس چنان بیرنگ گشتهاند که انگار منتظر یک تعارف هستند تا غرور اشرافیشان را به کناری نهند و هری پایین بریزند. داستان «طلوع، کل بکش». حکایت نوجوانی است از یک مادر سوگوار دیرسالی که یکباره رخت عزا به کناری نهاده و کل میکشد و همین موجب تعجب فرزند نوجوان و یادآوری پایان ستمی در سال۵۷ است که بر مادر و خاندانش رفته است و او را به عزای پدر نشانده است و همچنان که اشاره شد کشاندن وثوقالدوله از خاندان سرشناس به درگاه خانه سید ضیا، از تضادهایی است که به مدد تخیل انجامگرفته است تا گفتوگویی که حلقه مفقوده در سپهر سیاسی ایران است، شکل بگیرد.
همچنان که سیاست فرازونشیب و خلل و فرج زیادی دارد، داستان سیاست اقبال سعیدی نیز از این فراز و نشیبها عاری نیست. دخالت نویسنده جابجا در داستان وجود دارد اما این دخالت البته باوجود نقض قواعد داستاننویسی قابلتحمل است جایی که قوام را شمشیر فولادین روزهای رزم توصیف میکند که با قدرت گیری شاه جوان، غلاف میشود. گاه داستان فرازی دارد. ورود سید ضیا جوان روستازاده از کاشان به دارالخلافه با تأسیس کارخانه برق تازه تأسیس امین الضرب همزمان شده است. شهری که به سمت مدرن شدن خیز برداشته است. در این داستان همه این اتفاقات بر پاشنه رویارویی سنت و مدرنیته میچرخد. توصیف تجربه روزنامهنگاری این ماجراجوی روستازاده که از بد حادثه و از فرط جاهطلبی این کودتاچی، سودای حکم رانی در سر میپخت، نخستوزیر ایران نیز شد، از صحنههای تأثیرگذار داستان است، اما همه داستانها همگون و یکدست نیستند، گاه مخاطب را از قله تعلیق به نشیب دره پرتاپ میکند، گاه رد پای شخصیت سیاسی در داستان گم است و واژهها نیز به یافتن او کمکی نمیکند و از قرائن نیز نمیتوان به شمایل قهرمان پی برد. هر چه باشد این لغزشها البته از زیبایی این اثر نکاسته است. اقبال سعیدی نویسندهای تازهکار و جوان خوش آتیه است که ازاینپس داستانهای زیادی را از وی خواهیم خواند. داستانهایی که باتجربههای تازه در ساحت ادبیات داستانی باز از پیچیدگیها و رمز و راز سیاست برای ما روایت خواهند کرد.